۱۳۹۲ آذر ۸, جمعه

بهترین مبارزه در تفکر کامل


مبارزة کامل با تفکر کامل

همان‌‌‌‌طور كه با سي و شش روش مي‌‌توانيد تفكر كنيد مبارزه كردن هم با سي و شش روش امكانپذير است. چيزي كه اكثر مردم  به عنوان مبارزه مي‌‌شناسند جزيي از كل مبارزه است و آن غالباً مفهوم حملة مستقيم است  اما در شیوة‌ مبارزة‌ متعالی، مبارزه با روش‌‌هاي ديگري هم رخ مي‌‌دهد و به نتيجه مي‌‌رسد. روش‌‌هايي كه آن‌‌ها را تنها در شيوه‌‌هاي مبارزة بزرگان مبارزه و بزرگ مردان مبارز مي‌‌توان یافت. در مبارزة متعالي كه تجسمي از هنر تفكر متعالي و تعليم حق است اساساً از شيوة مبارزة ديناميك استفاده مي‌‌شود. در هر زمان به تناسب شرايط بايد به شيوه ايي هماهنگ مبارزه كرد ، حركت كرد و تفكر نمود.
در صورت لزوم مي‌‌توان روش‌‌هاي مبارزه تعالي‌‌يافته و ديناميك را انواعي از استراتژي‌‌ها و راهبردهاي موفق ، در حل و برخورد با مسائل و عبور از موانع دانست يا از آن‌‌ها بعنوان روش‌‌هايي براي انديشيدن استفاده كرد...
نبايد از قبل و بطور مطلق روش مبارزه را تعيين كنيد و خود را در محدوده‌‌ها به دام بيندازيد. مبارزه بايد متناسب با حريف و ميدان و شرايط ميدان باشد. با تغيير شرايط، روش هاي مبارزه هم لازم است تغيير كند. گاهي بايد مثل شير جنگيد اما زماني لازم است مثل مورچه حمله كرد. عنكبوت‌‌ها، گرگ‌‌ها، ملخ‌‌ها و مارها، حشرات ، ببرها و حتي ويروس‌‌ها و باكتري ها مي توانند الگوهايي براي جنگيدن باشند. ..
روشهای مبارزة آينه‌‌اي، كشش همسو، شهودي، انتحاري، انفعالي، ضربة پیشگیرانه، اخلاقي ، ديناميك، فرسايشي،  اتكايي، مبارزة نرم، مبارزة اقتداري، شیوة خاموش، روش نوراني، مهارگر، تدبيري، استقامتي، روش ضربة بزرگ، جنگ رواني، روش مجازي، جنون آميز ، شیوة صلح جويانه همگی از روشهای مبارزة متعالی اند. آنها را در حد توضیح اولیه این طور بشناسید.
برگرفته از «درس‌هایی از هنر مبارزه الهی»
اثر ایلیا «میم»

هقت ناحیه روح


هفت طریق یکی


«در روح ... می توان هفت ناحیه را متصور شد. پس اگر شعور هفت نوع است، دانایان نیز به طور کلی هفت گروه اند...
عده ای با کلمات دانسته اند و دانسته خود را نیز از کلمات آموخته اند. این ها متفکرند و اکثر مبارزان نیز از متفکرانند.
عده ای دیگر از رویاها می آموزند و دانایی شان بواسطه معرفت رویاست.
بعضی مشاهده گرند و اینان می بینند و از بینایی است که درمی یابند. هوشیارند و این هوشیاری از نگاهشان است.
گروهی دیگر به ظاهر خاموش اند. به سکوت رفته اند و آنچه می دانند از ناگفته هاست بنابراین امکان بیان یافتن خویش را با کلمات ندارند. آنان در ارتباط به اسرارند. رازدان اند پس بر دهانشان قفل زده شده و درباره اسرار چیزی نمی گویند، چون تفسیری از آن ندارند.
عده ای دیگر قلبیون اند. آن ها با قلب خود می دانند. حس می کنند و از همین طریق باخبرند. اصل روحشان دوست داشتن است و از راه همین مهرورزی است که آگاه می شوند.
....
لکن همه این هفت گروه در روح دانان خلاصه می شود. روح دانان از تمام انواع شعور و قدرت هفتگانه، و از همه مراتب روح هفتگانه بر خوردارند. این ها یکی دانند. یکی را دریافته اند و همه چیز را به او یافته اند. اینان از یک حقیقت نامحدود برخوردار شده اند که در همه چیز هست و همه چیز از اوست. پس هر چیز را به لزوم می دانند و هر کار را به لزوم می توانند. همذات گری، یکسان بینی و یکسونگری از ویژگی های آنان است . به سهولت قادرند خود را به جای فرد یا چیزی بگذارند و از موضع آن، زندگی را تجربه کنند. در همه چیز یکی را می بینند و می شنوند . تنها یکی را پذیرفته اند و هر چه پذیرفته اند حامل آن یکی است و همه چیزشان همان یکی است و به دو و چند آلوده نمی شوند. اینان سرشار از روح الهی اند. زنده اند، و قادرند جریان های زندگی بخش را سرایت دهند و جاری سازند... انواع هفتگانه شعور در دسترشان است. بر سکوت و رویا و مشاهده و تفکر... احاطه دارند لکن بنابر لزوم طریق دانایی شان در شرایط مختلف تغییر می کند اما با این حال یکی بیش نیست.
زندگی آن ها تماماً لا اله الا هوست و همه حرکاتشان بر همین اصل است. کامل ترین و بالاترین، دانایی و توانایی نامحدود برای اینان است. این دانایی پاسخگوی همه نیازها و سؤالات و خواسته های بشر در همه سطوح است.»

برگرفته از مکتوبات – کتاب آمین 3(ایلیا معلم بزرگ تفکر)


مبارزه متفکرانه




هما

هنر مبارزه الهی (قسمت اول)
اگر مجبور به جنگید، با حداکثر هوشیاری و تدبیر بجنگید. پهلوانان و قهرمانان امروز قدرتشان از نوع هوشمندی و اطلاعات است. پس برای نابودی دشمن همه بررسی ها و برنامه ریزی های لازم را انجام بده. در آشفتگی و شتابزدگی واكنش نشان نده اما دشمن را وادار كن در چنین شرایطی عمل كند. صبور باش اما فرصت را هم از دست نده. روش‌‌ات را هر چه بیشتر بر هوشمندی و تفكر متكی كن تا ابزار فیزیكی. نه قسمت از ده قسمت را به کار تفکری و تعمقی و تدبیرسازی اختصاص بده و همه نتایج تفکر را در یک قسمت آشکار کن. دشمن را زیر نظر بگیر و او را بطور کامل شناسایی کن. همه چیزهای ممکن را درباره او بدان. گذشته و وضعیت کنونی اش را، روابط اش را، نقاط ضعف و قوت اش را، عادات و رفتارهایش را، ویژگی ها و تمایلات و ترس هایش را؛ نه تنها درباره دشمن بلکه درباره وابستگان و دوستان و خانواده دشمن، هر چیزی را که می توانی بدانی، بدان و نیز شناخت‌ات را از دشمن و میدان مبارزه و خودت تجدید و به روز كن. همه عناصر مبارزه را زیر نظر داشته باش و هر تغییری را تحلیل كن. قبل از به اجرا درآمدن برنامه ها و اعمال تدابیر، نتایج آنها را پیشاپیش ببین. همه احتمالات را درباره دشمن و قدم بعدی او را در نظر بگیر و آماده هر واكنشی باش. دوراندیشی کن. احتمالات مختلف و تدابیر خود را بارها مرور کن. بهترین الگوها و روش های برخورد با یان مسئله خاص را از تجارب و توصیه های تاریخی و شیوه های مبارزان استخراج کن و بهترین و موثرترین و متناسب ترین روش را برای مواجهه با آن انتخاب کن. هماهنگ‌‌ترین شیوه مبارزه را انتخاب كن و برای مبارزه از متناسب ترین شیوه تفكر بهره ببر. همه روش های ممکن را مورد بررسی قرار بده، تجزیه کن و آنگاه انتخاب روش نهایی. نقشه بکش، نقشه هایت را هوشمندانه و دوراندیشانه مرور کن و آنها را آنقدر تغییر بده تا به نقشه نهایی دست یابی. نقشه بکش، نقشه بکش، نقشه بکش و آنگاه حمله کن. برای وارد آوردن ضربه از راههای مختلف برای اینکه از هر راه ممکنی به دشمن ضربه بزنی، برای هزار ضربه، نقشه بکش. نقشه های موازی برای ضربه زدن از راههای موازی. برای هزار بار نابودی دشمن منافق نقشه بکش پس اگر صد بار هم منافق موفق شود که از مرگ بگریزد، مرگ نهصد بار دیگر او را در خود خواهد گرفت. چه بهتر که البته از نقاطی به او ضربه بزنی که انتظارش را ندارد. نقشه ها و افکار دشمن را بخوان و تحلیل کن و اگر می دانی دشمن تو را زیر نظر دارد و نقشه های تو را می خواند پس روش‌‌ها، ‌تاكتیك‌‌ها و نقشه‌‌هایت را مكرراً عوض كن.

برگرفته شده از تعالیم استاد ایلیا «میم»

۱۳۹۲ آبان ۱۷, جمعه

رهاننده روح‏ات را پیدا كن


نجات روح, روح , جهنم , رنج ,فشار , جسم , بهشت , بیماری , گنج‌ها, ثروت‌های ,نعمت‌ها ,
 
وقتی روح تو در جهنم باشد و گرفتار رنج و فشار و تنهایی، چه فایده كه حتی اگر جسم تو در بهشت باشد. آنگاهی كه در حال مرگی و بیماری و ناتوانی تو را در خود گرفته است همه گنج‌ها و ثروت‌های این دنیا به چه كارت می‏آیند؟ با وجود همه نعمت‌ها و راحتی ‏ها اگر قرار باشد تا ابد در زندان تنهایی خود محبوس شوی آیا این راحتی غیر از رنج كشیدن است؟
پس برای ادامه زندگی مهم‌ترین اتفاقی كه باید برایت رخ دهد، نجات روح تو است. این مهم‌تر از خواب و غذا و نفس كشیدن است. زیرا حتی اگر جسم بمیرد و به خیال خود خلاص شود، روح سرگردان به رنج خود ادامه خواهد داد. پس قبل از هر كاری نجات روح تو مهم‌تر است زیرا حیات حقیقی تو به آن وابسته است. رهاننده روح‏ات را پیدا كن و نجات‏ دهنده‏ ات را بشناس زیرا نجات تو با او ممكن است. طبیب الهی را جستجو كن كه درمان تو با طبابت او میسر می‏شود. حال كه نجات‏دهنده در این نزدیكیست و روح تو در زیر آوار سهمگین اوهام گرفتار آمده با تمام روح‏ات فریاد بزن و او را متوجه خود كن لكن به یاد داشته باش كه نجات حقیقی در خداوند است و تنها نجات‏دهنده خداوند است. و اگر او خوانده شود پاسخ خواهد داد... آرامش روح‏ات را در حضور الهی تجربه كن بگذار دردها و رنج‏ها و ناراحتی‏ هایش در حضور الهی شفا یابد و تنهایی ‏ات با وجود او پایان پذیرد.

برگرفته از کتاب تعالیم حق (الاهیسم) ـ اثر ایلیا «میم»
انتشار اول در نشریه علوم باطنی، شماره 4 و5
لینک دانلودِ جریان هدایت الهی (تعالیم حق - جلد اول)

تفکر به تنهایی یکی از راه هاست


تفکر, انکارگرا , حقیقت گرا ,تفکر متعالی,تفکر متعالی , صعود , تخریب , باطنی , غیب , انعطاف پذیر , رقصندگی,مبارزه ,عاشقانه


تفاوت تفکر انکارگرا و حقیقت گرا (تفکر متعالی)

تفکر متعالی رو به بالاست جهتش صعود است. بر اساس حضور الهی و برای آن است و نه در جهت تخریب بالا و آنچه در بالاست. حقایق بالایی و باطنی و غیب را می پذیرد و برای انکار آن نمی کوشد بلکه به پذیرش آن سعی دارد. این (تفکرمتعالی) می گوید: تفکر به تنهایی یکی از راه هاست و آن[1] می گوید همه راه ها تفکر است. این تفکر را نوعی هنر می داند و آن هنر را نوعی تفکر . این نرم است، انعطاف پذیر است و رقصندگی؛ مبارزه ای عاشقانه است و کامل اندیشی هنرمندانه. آن در تلاش است تا به نیازهای نفسانی انسان پاسخ دهد و این می کوشد تا پاسخ گوی نفس نیازها باشد.این باطن گراست. به اسرار می رود و حقیقت ناشناختنی را می جوید و آن ظاهر گراست، فعالیتش در جهت اسرار زدایی و انکار حقیقت ناشناختنی است. آن  در جستجوی واقعیت هاست نه حقیقت زنده و حاضر.این به ظاهر و باطن توجه دارد و اگر باطن گراست ظاهرگرا نیز هست و آن متوجه ظاهر است و اگر به ظاهر باطن گراست، در واقع به باطن ظاهر گراست.بنیاد این، ایمان به (هستی) بی نهایت است و آن نمی تواند قائل به بی نهایت باشد چون بی نهایت هر چیزی را در خود می بلعد حتی آن را.این می گوید دانستن پر خطر است و آن می گوید دانستگی خوشبختی است. این می گوید تفکر لازم است اما کافی نیست و  آن می گوید تفکر شرط لازم و کافی است. این می گوید با تفکر بعضی از مسائل را می توان حل کرد و از بعضی حوزه ها عبور کرد و  آن می گوید تفکر حلال همه مسائل است و با آن گذر کامل شدنی است.این می گوید اصل، روح تفکر است و آن می گوید مهارت در تفکر.این انسان را هستی شکل پذیر و تیدیل شدنی می داند و آن شبیه به یک ماشین انسان را می نگرد.آن بر حافظه تأکید می کند و بزرگ ساختن انبارها لکن تأکید این بر کشف است که ندانی تا کشف نکنی.این می گوید هدف حل مسائل نیست  و  آن مهم ترین چیز را حل مسائل می داند. در این ، اخلاق از ارکان تفکر است و آن علم اخلاق را چیزی جداگانه و گاه بی ارتباط می پندارد.این بر کامل اندیشی تأکید دارد و آن براندیشه. پس این توصیه می کند که قضاوت زود است ، دیر باید به قضاوت نشست و اگر باید پس به نرمی و آهستگی شایسته است و آن فریاد می زند قضاوت؛ قضاوت پی در پی را می خواهد، هر لحظه، اگر نه عقب مانده ای.این معلم را برای آموختن حیاتی می داند و آن اعتقاد دارد که مهم مواد آموزش است و آموزگار ضروری نیست.
این تفکر را مهم نمی داند، عشق را و معشوق و معبود را مهم دانسته و تفکر را یکی از راه های عشق ورزی و عشق بازی با معبود ؛ و برای آن این حرف ها مضحک و بی اعتبار است.این می گوید تفکر یکی از قوای روح است و آن روح را نپذیرفته و تفکر را اساسی ترین و برترین قابلیت انسان می داند.این تفکر را عنصری از راه تعالی می داند و آن کل راه تعالی.این آمیخته به ایمان است و آن ایمان را ضد تفکر می داند و بر دوری از آن تأکید می کند.این زنده است چون روح زنده است و در جهت قصدهای او ، و آن مرده است چون قائل به روح زنده نیست.آن نزدیک بین و جزء نگر است پس خودبینی حاکم برآن، اجتناب ناپذیر است.آن به دنبال راحتی نفس بشر است و این به راحتی روح می اندیشد.آن خواهان گسرتش گفتگو ها و حرف هاست و این در صدد پایان گفتگوها و جهش از حرف ها. پس این به سکوت می رود و آن به گفتگوی بیش تر.آن می گوید زنده باد من و این می گوید زنده باد او در من و در همه.آن می گوید باید بر همه چیز حاکم شد و این می گوید باید به حاکم همه چیز تسلیم شد.
...
منبع: کتاب آمین3  (ایلیا معلم بزرگ تفکر)


[1]منظور از کلمه آن، تفکر انکارگرا می باشد. این نوع تفکر در مقابل تفکر حق گرا قرار دارد و گرایش اصلی آن انکار حق و روند حق گرایی است. 

همه بدیها از نادانیست و همه رنج‏ها و بیماری‏ها از اوهام

زندگی متعالی در شعور متعالیست
شعور, تغییر , زندگی ,سرنوشت , انعكاس ,آگاهی ,حس , فكر , روح
زندگی متعالی در شعور متعالیست
همه چیز از شعور ساخته شده و تغییر آن به تغییر شعور وابسته است. و این اصل بر زندگی و سرنوشت انسان نیز حاكم است. زندگی انسان، انعكاس آگاهی اوست و با تغییر آگاهی تغییر تجارب و وقایع و جریان زندگی امكانپذیر است. تا درون انسان دگرگون نشود، تحول بیرون رخ نمی‏دهد. بنابراین تنها راه انسان، شناخت است و شناختن، بالاترین و اصیل‏ترین تلاشی است كه انسان برای تغییر شرایط می‏تواند اعمال كند، اما شناختی كامل است كه درونی و بیرونی باشد و به برقراری ارتباط عمیق و ایجاد همذاتی با موضوع شناخت منجر شود. چنین شناختی از همه سو می‏آید و از همه سو می‏تابد. این شناخت به حس و فكر و روح است و تماماً عمل است و خالی از ابهام. هم قلب در آنست هم ذهن بنابراین پر از نور است. . .
 همه بدیها از نادانیست و همه رنج‏ها و بیماری‏ها از اوهام است پس برای پایان دادن به بدیها و رنج‏ها و بیماری‏ها باید به جهل و توهم پایان داد. برای از میان برداشتن تاریكی، یك راه و فقط یك راه وجود دارد و آن آمدن نور است و معرفت همان نور است. آسمان و زمین از همین شعور، از همین نور ساخته شده و این، تار و پود هستی است و انسان از امكان تصرف در این نور و بكارگیری و جهت‏دهی به آن برخوردار گشته است. برای تغییر اوضاع و ایجاد شرایط جدید عملاً راهی به جز تغییر شناخت و نتیجتاً تغییر شعور وجود ندارد و هیچ تغییر واقعی بدون تغییر آگاهی امكان‏پذیر نیست. برای دگرگونی در زندگی فردی و اجتماعی انسان نیز جز این راهی نیست كه آگاهی و اندیشه‏های او تغییر كند. درواقع انسان نقاش زندگی خویش است و قلم این نقاش، آگاهی اوست. حتی سرنوشت ملتها نیز برآیند آگاهی آنان است و برای ایجاد پایدار یك نظام اجتماعی نوین لازم است آگاهی آن مردم تغییر كند.

برگرفته از كتاب تعالیم حق (الاهیسم - جلد دوم) ـ اثر ایلیا «میم»

در صلح و پیوند زندگی كنیم و از جنگ و نفاق بپرهیزیم

حركت الهی , اندیشه ها, جریانات, حركات , خواسته , حضور, حق, صلح , پیوند 


یکی باشیم

از دیدگاهی حركت الهی چنین می گوید: همة اندیشه ها، جریانات، حركات و خواسته ها را در حضور حق، به یك دیگر پیوند زده و همسوی با هدایت الهی جهت دهیم. به عبارتی یكی باشیم و یكی گردانیم. از تفرقه، جدائی، از فاصله و تعارض پرهیز كنیم. در صلح و پیوند زندگی كنیم و از جنگ و نفاق بپرهیزیم. صلح و یگانگی را در جهان درون و بیرون برقرار سازیم.


برگرفته از تعالیم حق - جلد اول
لینک دانلودِ جریان هدایت الهی (تعالیم حق - جلد اول)

۱۳۹۲ آبان ۸, چهارشنبه

دریافت در گرو بخشش


بخشش و دریافت

"هر حركتی در طبیعت از دو جریان "رفت و برگشت" به وجود آمده. حركت الهی و هدایت ربانی نیز چنین است. "هدایت شدن و هدایت كردن" بازگشت و باز گردانیدن، "آگاه شدن و آگاه كردن"، "خواندن و خوانده شدن"، این ها لازم و ملزوم یك دیگرند و توأم و همراه هم هستند. به عبارتی مطابق قانون هستی، برای این كه به خداون بازگردیم، لازم است تا دیگران را نیز  باز گردانیم. برای این كه جذب خداوند شویم میبایست دیگران را به حضور الهی جذب كنیم. نزدیكی به خداوند و ظهور حقیقت جز از این طریق ممكن نیست.
برگرفته از تعالیم حق - جلد اول





جریان مثبت و منفی






كلیة جریانات راستین الهی و معنوی در جهان تحت كنترل، هدایت و نظارت روح خداست.جریانات به ظاهر الهی خارج از این حیطه جریاناتی گمراه كننده و هلاك كننده محسوب می شوند. منتخبین حقدر سراسر جهان، (آگاهانه یا ناآگاهانه) برگزیدگان روح خدا می باشند.... یكی از خطراتی كه خدمتگزاران خداوند را تهدید می كند، ادعاهای واهی و خود محوریاست. برخی ممكن است پس از آشنائی با جریان الهی، آن را به خود نسبت داده و دست به ادعا بزنند. ابلهان و جاهلانی از این نوع پس از آشنائی جزئی با تعالیم الهی از آن در جهت خود پرستی و برتری طلبی خویش سود برده و در این مسیر مدعی شده و البته به زودی در فضای وحشتناك خودبینی و برتری طلبی خویش به ارادة روح الهی، گرفتار و ساقط می شوند.
منتخبین حق و مجاری هدایت الهی دارای علائم معینی می باشند. برخی از مكاتب راههای شخصی و فردی را برای وصول به حقیقت و خود شناسی و خداشناسی مطرح كرده اند. همین كه این مكاتب با روش های خود هرگز انسانی متعالی و بزرگ را تعلیم و پرورش ندادند، خود گواه صادقی است از این كه هدایت حقیقی هرگز با خود خواهی و بر خود پرداختن میسر نیست.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول

۱۳۹۲ مهر ۲۸, یکشنبه

انسان بنده کیست ؟



خدای من کیست؟


یكی از مهمترین مسائل زندگی ما نخست این است كه من بنده كیستم؟ زیرا خداوند اشاره دارد كه رستگاری و تعالی تو در این است كه بنده حق، بنده پروردگار آسمان و زمین باشی. این گونه، من هم برای تو و در زندگی تو آشكارا حضور دارم.
بسیاری از ما فقط در سطح حرف و گفتار بنده خدا هستیم و اغلب ما بنده نفس شیطانی خویش می باشیم.
اختیار از بارزترین نشانه بندگی است. یعنی وجود ما در اختیار كیست؟ در جهت خواسته های چه كسی حركت می كنیم، خود یا خداوند؟ به چه كسیتوجه می كنیم، خود یا خداوند؟ در اندیشه كه هستیم، خود یا خداوند؟ در خدمت كه هستیم، خود یا خداوند؟
كسی كه بنده نفس پلید و شیطانی یعنی بنده تمایلات و خواسته های شخصی خود بود، بدون شك این تاریكی و پلیدی و بدی و زشتی نفس شیطانی است كه بر زندگی او سایه می افكند.
بنده كاملاً در خدمت و اختیار خالق خویش است. اما چه چیزی را باید در اختیار و در خدمت خداوند قرار داد؟ زمان و توان خود را، اراده و اندیشه خود را، امكانات و قابلیت های خویش را، سرنوشت و زندگی خود و كل وجود خود را.

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول






هر انسانی می بایست مانند خداوند عمل کند

مانند بی مانند

برای آن كه مثل خداوند (بی همتا) باشیم می بایست مانند او رفتار كنیم. فعل الهی دارای ابعاد گوناگونی است. از یك جنبه تصور كنیم اگر خداوند در شكلی انسانی مجسم می شد چگونه رفتار می كرد؟ ایا او به فكر نجات بشریت و تعلیم و هدایت آنان نبود؟ آیا فقط به خواسته های شخصی می پرداخت؟ یا این كه در اندیشة بهترین ها و خوبترین ها بود...

برگرفته از تعالیم حق - جلد اول