۱۳۹۱ تیر ۱۸, یکشنبه

معيارهاي منحرف بودن يك فرقه

همانطور كه شاهديم در سالهاي اخير جنبش‌هاي معنوي بسياري در بسياري از كشورها پاگرفته‌اند و هر كدام طرفداراني را براي خود گردآورده‌ اند. اين اتفاق موجب نگراني قشرهايي از جامعه شده كه طيفي از اين نگراني كاملا درست و برحق و بخش ديگر  آميخته با برخي اغراض و تعصبات بوده است.
يكي از گرايشاتي كه بوجود آمده اين است كه بتوان فرقه‌ها را با نشانه‌هايي شناسايي كرد و بر اساس اين نشانه‌ها راي بر انحراف آنها داد. در اين باره دانشمندان الهيات و جامعه شناس و روانشناس هر كدام به نوعي اظهار نظر كرده اند كه اكثرا تك زاويه‌اي و محدود به حوزه بررسي مشخصي بوده است. برخي از اين اظهارات و نشانه‌ها هم بسيار بدبينانه و مغرضانه ارزيابي شده‌اند. بطوريكه اگر بخواهيم با نگاه برخي از افراد به اجتماعات انساني نگاه كنيم مي‌توان برچسب فرقه را به نود درصد اجتماعات انساني وارد كرد كه طبيعتا منطقي و واقع بينانه نيست.
در اين متن سعي مي‌كنيم نشانه‌هاي واضح‌تر و اساسي تر را كه عقل هم بر صحت آنها صحه ميگذارد بررسي كنيم.
استفاده از فريبكاري و دروغگويي: عنصر دروغگويي يكي از واضحترين موارديست كه مي‌تواند معيار تشخيص فرقه‌هاي انحرافي باشد. فرقه‌هاي انحرافي براي رسيدن به مقاصدشان روشهاي گوناگوني را ممكن است به كار گيرند كه عنصر دروغگويي و فريبكاري و گمراه كردن استفاده مي‌كنند. بايد بدانيم كه هيچ سيستم درست و صادقي اقدام به دروغگويي نمي‌كند.  در هر سيستمي كه عنصر دروغ همه گير باشد بايد به آن سيستم شك كرد. طبيعي است كه ممكن است هر انسان درستكاري هم در زماني از زندگي خود خطا كرده و دروغي گفته باشد. اما اين به معناي دروغگويي و فريبكاريش نيست. درباره جنبش‌هاي معنوي وديني هم همينطور است و اگر دروغ در جايي بصورت سازمان يافته به كار گرفته مي‌شود و يا فريب يك نظام جاافتاده در يك نظام است بايد در آن شك كرد و نه به صرف اشتباهات انساني كه به هر حال در هر سيستمي (حتي سيستمهاي اديان رسمي) ممكن است وجود داشته باشند.
تحريك به  انواع فعاليتهاي غيرقانوني: هر سيستمي كه حقانيت داشته باشد و حقيقت در آن حضور پررنگي داشته باشد از فعاليتهاي غيرقانوني به هر شكل آن دوري مي‌كند. جرم به هر صورتي كه باشد تضييع حقوق ديگران است و به هيچ شكلي و با هيچ تعبيري نمي‌تواند جزو مباني يك حركت حقيقت گرا و معنوي باشد. بنابراين رعايت قانون يكي از خطوطي است كه هر سيستم سالمي از حركت در چارچوب آن ابا ندارد. به عكس نشانه‌هاي آشكار عدم رعايت اين خط قرمز مي‌توان به عنوان يكي از نشانه‌هاي قوي بر انحرافي و ناسالم بودن يك جمع يا سيستم محسوب شود. بطور مثال در سال 1977 يك سلك معتقد به تعدد زوجات تعدادي از مخالفان خود و سپس پنج نفر كه از گروه جدا شده بودندرا به قتل رساند.[1][1] اين اقدام و اقدامات مشابه (درصورت اثبات در دادگاه) معيار روشني براي شك كردن در ماهيت انحرافي يك جمع است.
تحريك به مفاسد اخلاقي و اجتماعي : گاهي فرقه‌هاي منحرف براي ايجاد فضايي كه در آن امكان سوء استفاده هاي هر چه بيشتري براي آنها ممكن باشد اعضا خود را مستقيم يا غير مستقيم به مفاسد اخلاقي تشويق مي‌كنند. يا به نحوي رفتار مي‌كنند يا تعليم مي‌دهند كه معيارهاي اخلاقي و اجتماعي در نظر افراد سست و تزلزل پذير شود. بعنوان يك مصداق : در جامعه اونيدا كه در 1848 در اونيذاس نيويورك توسط جان هامفري نويز بنيانگذاري شد.  ايده ازدواج كمپلكس يا عشق آزاد به اين معني كه تمامي اعضاي جامعه مزدوج با يكديگر تصور ميشدند و بچه ها نيز بصورت اشتراكي بزرگ ميشدند. طبق گزارشات واصله نويز طوري برنامه ريزي ميكرد كه حتما خودش خداقل يك بار با هر يك از زنان جفت شود.[2][2]
تناقض در گفتار و رفتار: از آنجا كه دروغگو كم حافظه است، مي‌توان تناقضات رفتاري و گفتاري وسيع يك جمع را دليلي براي مشكوك شدن به آن جمع بعنوان فرقه‌ انحرافي در نظر گرفت. بطور مثال كساني كه خود را پيرو دين يا اييني مي‌دانند كه عقيده به عدم خشونت دارد نمي‌توانند از اين رفتار عاري باشند. بنابراين همان داعيه خودشان مي‌تواند به محكي جهت سنجش آنها تبديل شود.
فاصله بسيار بين حرف و عمل: فرقه‌هاي منحرف عموما داعيه‌هايي بزرگ و دهان پركن دارند و طبيعي است كه چنين داعيه‌هايي نمي‌تواند عملي شود. بنابراين فرقه‌هاي منحرف را از فاصله بين حرف و عمل آنها مي‌توان شناخت. يكي از راهكارهاي برخورد با فرقه‌هاو آزمودن آنها اين است كه از آنها بخواهيم كه دلايل و شواهد ادعاهايي كه مي‌كنند را ارائه دهند. هيچ سيستم سالمي از ارائه دلايل وشواهد (به شرطي كه وجود داشته باشد) ابايي ندارد. اما وقتي پاي ارائه شواهد ميرسد ممكن است خيلي از جنبش‌هاي معنوي ميدان را خالي كنند يا از ورود به ميدان به نوعي سرباز زنند.
عدم پذيرش هيچيك از اديان الهي يا دارا بودن موضع مخالف با آنها : بسياري از انحرافات در صورتي پيش مي‌آيد كه شخص يا اشخاصي از چارچوب‌هاي تعريف شده در اديان الهي فراتر مي‌روند. مفاهيمي مانند ايمان ، خدامحوري ، نيكي و رعايت حدود الهي مواردي مشترك در بين همه اديان است. اگر جمع يا سيستمي به عمد از اين مفاهيم كناره‌گيري كند يا خود را در موضع عدم پذيرش آنها قرار دهد ، بايد به عملكرد آن جمع مشكوك شد. همچنين اظهار به مخالفت با اديان الهي از جانب حركتهاي معنوي مي‌تواند علامتي بر مشكوك بودن آنها تلقي شود. چرا كه ممكن نيست كه كسي از خرد برخوردار باشد و به اديان الهي كه ميلياردها پيرو دارند بي احترامي كند يا خود را مخالف آنها اظهار كند.
شرگرايي و ضد خدا و دين بودن: گروههايي هستند كه علنا و مشخصا به تبليغ شر وبدي و ضديت با خداوند و پيامبران و مقدسين مي‌پردازند. از اين جمله مي‌توان انواع گروه‌هاي شيطان پرستي و شرگرايي را  نام برد. گاهي هم ممكن است اين گروهها پيام خود را علنا بيان نكنند ولي عملكرد و حتي ظاهر افراد آنها و رفتارها و  اصولي كه مبناي رفتارهاي آنان است بسادگي مي‌تواند ماهيت آنها را آشكار سازد. اگر چه بسياري ازاين گروهها علنا از ديدگاهها و عقايد خود صحبت مي‌كنند و خود را پيرو شيطانيسم يا شاخه‌هاي آن معرفي مي‌كنند.
عدم رعايت آزاديهاي فردي: فرقه‌ها براي اينكه حداكثر بهره‌برداري را از افراد تحت امر خود بكنند سعي ميكنند كه آزاديهاي فردي را محدود كنند. آزادي مطالعه ، آزادي عقيده ، ارتباط با افراد خارج از فرقه ، تشكيل خانواده ، و ترك فرقه در هر زمان كه بخواهند از مواردي از آزاديهاي فردي است كه بطور مشخصتري توسط فرقه‌ها دست اندازي و كنترل مي‌شود.
اثبات استثمار اعضا فرقه : اگر افراد در يك سيستم تحت استثمار و سوجويي فرد يا افراد خاصي مثل رهبر فرقه قرار ‌گيرند يكي از علائم فرقه‌هاي منحرف درباره‌شان مصداق پيدا ميكند.  اثبات اين موضوع در دادگاه مي‌تواند شاهدي مناسب در جهت منحرف تلقي كردن هر سيستم از جمله فرقه‌ها باشد. يكي از نكاتي كه در اين باره مي‌توان درنظر داشت عدم رعايت اصل توافق در كارهاست. در فرقه‌ها هم مانند بسياري از سازمانها در اديان رسمي افراد به دلايل روحاني ممكن است انتخاب كنند كه زمان و انرژي خود را در راه اعتقادشان صرف كنند. اما چنانچه اين صرف زمان و انرژي با رعايت توافق بين سازمان صاحب كار و فرد داوطلب نباشد بايد درباره آن شك كرد.
اشاعه عقايد مخرب و مضر: برخي عقايد بوضوح و بر اساس مبرهنات قانوني يا ديني مخرب و مضر تلقي مي‌شوند. براي تشخيص اين دسته از عقايد مضر نيازي به تفاسير پيچيده و اختصاصي وجود ندارد و هر كارشناس يا حتي فردي با اطلاعات متوسط براحتي مي‌تواند چنين مواردي را تشخيص دهد. اگر بخواهيم مقايسه كنيم مي‌توانيم به اعتقاد به گياه‌خواري و اعتقاد به اينكه بايدبا ارتكاب گناه به آلوده شدن جهان و پرشدن آن از گناه كمك كنيم تا ظهور الهي (كه از شرايطش پرشدن زمين از گناه است) زودتر اتفاق افتد. بديهي است كه درباره گياهخواري ممكن است نظرات مثبت منفي متعدد وجود داشته باشد ، اما مردود و مخرب بودن اعتقاد دوم روشن و واضح است و با هيچ ركن ديني و اخلاقي انسان در كل تاريخ بشري همخواني ندارد. خطري كه در اينجا وجود دارد سليقه‌اي شدن اين اظهار نظر درباره مخرب بودن عقايد است ، كه در برخي از جنبش‌هاي ضدفرقه ديده شده است.
احتمال انحراف جنبش‌هاي ديني و معنوي جديد از بعضي نظرها بيشتر از سازمانها و گروههاي ديگر است. زيرا نظارت سازمان يافته كمتري بر آنها مي‌شود. ضمن اينكه احتمال استفاده از پوشش معنويت براي فريبكاري و استفاده از سادگي افراد معتقد به معنويت هرگز منتفي نيست ، همانطور كه در سالهاي اخير موارد بارزي از اين سوءاستفاده‌ها ديده شده است. با اينحال نبايد در قضاوت درباره منحرف بودن هر گروهي بدون تحقيق كافي تعجيل كرد.
                                                                    امیر رضا الماسیان

www.anticult.net

لینک دانلود کتاب فرقه ها، ضدفرقه، جنبش های معنوی:

[1]  فرقه ها در ميان ما
[2]فرقه ها در ميان ما

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر