۱۳۹۲ خرداد ۲۵, شنبه

کشف یک ژن طول عمر در انسان


نوح آموز
روشهای جوان ماندن و سالم زیستن و عمر نوح آسا  (قسمت چهارم)
تألیف: پِریا  (شباب حسامی)
آیا موضوع عمر طولانی نوح(ع) و كلاً مجموعه مقالات نوح آموز یك دیدگاه غیرعلمی است؟ لااقل تا این شماره اینطور نبوده. در شماره اول چند فرضیه علمی مطرح و در شماره دوم درباره ضد اكسیدان‌ها بحث شد كه یكی از نتایج علمی دانش تغذیه است. شماره سوم هم یك تحلیل نشانه شناسی و استدلالی بود با موضوع‌ هشدار جهانی...
در این شماره به جای ادامه مقاله نوح آموز به درج و تحلیل دو جنبه علمی درباره امكان طول عمر انسان (از دیدگاه ژنتیك) می‌پردازم تا امكانپذیر بودن درس‌های زندگی نوح و دستیابی به طول عمر مانند نوح از نظر علمی، واضح‌تر شود.
این دو خبر، از جمله آخرین اخباری (با موضوع ژنتیك) است كه طی روزهای اخیر اعلام شده اند.
یك مركز تحقیقاتی در آمریكا می‌گوید: انسان می‌تواند تا 1000 سال عمر كند.
یك دانشمند آمریكایی (كه ریاست این مركز تحقیقاتی را به عهده دارد) اعلام كرده است كه به زودی می‌توان سن انسان را به 1000 سال افزایش داد. دكتر اوبری دی گری، یك متخصص ژنتیك از دانشگاه كمبریج می‌گوید كه پیشرفت در تحقیقات مربوط به سلول‌های بنیادین می‌تواند عمر انسان را تا سن 1000 سالگی برساند. وی معتقد است كه جهان علم تنها 10 سال تا تولد یك موش آزمایشگاهی كه می‌تواند دو برابر طول عمر فعلی خود زندگی كند، فاصله دارد.
كشف یكی از ژن‌های طول عمر
 دانشمندان ژنی را كشف كرده‌اند كه می‌تواند طول عمر طبیعی
موش را 30 درصد افزایش دهد. دانشمندان می‌گویند این ژن نقشی كلیدی را در بسیاری از فرآیندهای مربوط به روند پیری دارد. از آن جا كه انسان حامل نسخه كاملا مشابه این ژن است، امید می‌رود كه راهی برای افزایش طول عمر در انسان یافت شود. نام ژنی كه در این تحقیقات مورد مطالعه قرار گرفت از یك الهه یونانی ملقب به كلوتو (klotho) كه رشته زندگی را می‌ریسید، اقتباس شده است. موش‌ها و انسان‌هایی كه حامل نسخه معیوب این ژن هستند، ظاهرا دچار پیری زودرس می‌شوند. اكنون پژوهشگران آمریكایی نشان داد ه‌اند كه می‌توانند با فعال‌تر كردن این ژن، طول عمر طبیعی موش‌های نر را از دو سال به سه سال افزایش دهند.
البته تاثیر فعال كردن این ژن در موش‌های ماده به این اندازه قوی نیست. همچنین به نظر می‌رسد كه كلوتو بسیاری از پیامدهای بالا رفتن سن مانند: شكننده شدن استخوان‌ها، گرفتگی سرخرگ‌ها و سست شدن عضلات را عقب می‌اندازد. این موضوع برای محققانی كه در مورد علل پیری پژوهش می‌كنند و هدف عمده آنها نه ازدیاد طول عمر، بلكه بهبود كیفیت زندگی در سال‌های پایانی است اهمیت دارد. اما دستكاری كلوتو ممكن است عوارض جانبی ناخواسته‌ای هم به دنبال داشته باشد. همچنین موش‌هایی كه در این مطالعه طول عمرشان افزایش یافت، از قدرت باروری كمتری برخوردار بودند.
با وجود این کشفها، طلسم سن رسمی انسان، که علم پزشکی مدافع آن است شکسته می‌شود. درباره خبر علمی «انسان می‌تواند 1000 سال زندگی كند» چیزی نمی‌گویم چون خیلی واضح و خوش بینانه است. به موضوع ژن كلوتو می‌پردازم كه در مقایسه با خبر اول، خبری بدبینانه محسوب می‌شود.
اگر بخواهیم تأثیر ژن کلوتو را، آنطور که در موش‌ها خود را نشان می‌دهد، عیناً درباره انسان‌ها صادق بدانیم می‌توان گفت که حداقل و در بدبینانه‌ترین حالت 30% به عمر رسمی انسان قابل اضافه شدن است. علم پزشکی می‌گوید انسان حداکثر 120 سال می‌تواند زندگی کند و ژ ن کلوتو به ما این خبر را می‌دهد که انسان (در بدبینانه‌ترین نتیجه گیری علمی) قادر است تاکمی بیش از 150 سال زندگی کند. اما باید توجه داشت که دانشمندان نگفته‌اند که این ژن، در انسان همانطور عمل می‌کند که(عینا) در موش‌ها.
بعبارتی ممکن است تأثیر این ژن در طول عمر انسان به جای 30%، 300% باشد. همینکه طلسم قفل خیالی عمر رسمی انسان شکسته شده است، خودش نوید خبرهای بزرگ‌تر را می‌دهد.
یک نکته جالب‌تر این خبر، موضوع کاهش قدرت باروری در صورت فعال شدن ژن کلوتو است. نوح با وجود آنکه نزدیک به هزار سال عمر کرد اما در مجموع سه پسر داشت. بعبارتی به ازاء بیش از هر 300 سال یك فرزند. بنابراین می‌توان گفت که این ژن (و ژن‌های مشابه و همسو با آن) در نوح و پدران او فعال بوده است. از طرفی (به نظرم) یکی از نتایج فعالیت جنسی زیاد و افزایش تولید مثل می‌تواند کاهش عمر باشد (حالا با اثر معکوس گذاشتن بر ژن کلوتو یا از طرق دیگر). در طبیعت هم حیواناتی که فعالیت‌های تولید مثلی زیادی دارند، عموماً از عمر کوتاه تری برخوردارند. موش‌ها، خرگوش‌ها، قورباغه‌ها و بعضی از دیگر حیواناتی كه دارای فعالیت زیاد تولید مثلی هستند عموماً عمر كوتاهی دارند. حالا به نظر شما، آیا می‌توانیم از بحث بالا این نتیجه گیری‌ها را داشته باشیم كه چون فعالیت جنسی زیاد به كاهش طول عمر و سلامتی انسان منجر می‌شود و بنابراین برای افزایش سلامتی و طول عمر، لازم است از افراط در فعالیت جنسی پرهیز كرد؟
فرضیه نسبت معكوس فعالیت جنسی و تولید مثلی در زندگی پدران و پسران نوح هم صادق بوده است. زندگی آنها مؤید این فضیه است. پدران نوح عموماً دارای تعداد فرزندان اندكی بوده‌اند و بیشتر آنها در سنین بالا صاحب فرزند می‌شده اند. بعبارتی این افراد دارای كمترین فعالیت جنسی (نه در حد صفر) بوده اند. با نگاهی به طول عمر بعضی از آنها و زمانی كه بچه دار شده‌اند می‌توانیم بیشتر به صحت این فرضیه پی ببریم. دقت كنید:
آدم(ع) كه 930 سال زندگی كرد تعداد فرزندانش كمتر از شش نفر بودند یعنی به ازاء هر150 سال (کمی بیش از 150 سال) یك بچه. از طرفی وقتی كه او 130 ساله بود صاحب «شیث» شد. انوش پسر شیث در 105 سالگی پدرش، به دنیا آمد. شیث هم بیش از 900 سال زندگی كرد. درباره سایر اجداد نوح هم داستان كم و بیش مشابه است. مهلل ئیل، یارد، متوشاح و پدر نوح، لمك هم همگی دارای عمرهای طولانی، فرزندان بسیار اندك (به نسبت طول عمرشان) و بنابراین فعالیت جنسی كم بودند. منتها استثنایی كه در میان پدران نوح وجود داشته است خنوخ نبی است پیامبری بسیار اسرارآمیز كه گفته می‌شود هنوز هم زنده و دارای قالب جسمانی است (بعبارتی عمر او به هزاران سال می‌رسد). پایان زمینی زندگی این  پیامبر كه پدر متوشاح بوده با آخرین گزارشی كه از ایلیای نبی وجود دارد شبیه است. درباره خنوخ (كه بعضی‌ها معتقدند همان خضر نبی است) اینطور مكتوب است كه «خنوخ با خدا می‌زیست و خدا او را به حضور خود بالا برد و دیگر كسی او را ندید» شرح این موضوع و قضیه خضر و افراد دیگر را یك جایی نوشته‌ام و شما هم شرح آن را آنجا خواهید خواند چون تناسبی با این متن ندارد در اینجا وارد آن نمی‌شوم. ولی یك نكته جالب‌تر را هم ذكر كنم. خنوخ 365 سال زندگی كرد یعنی به تعداد روزهای سال. از طرفی فرزندش در 65 سالگی او به دنیا آمد (برخلاف پدران و فرزندان خود كه بچه هایشان عموماً در سنین بسیار بالاتر به دنیا می‌آمدند) در كتاب مقدس گفته می‌شود كه خنوخ 300 سال دیگر هم با خدا زیست. طبق یكی از قواعد نشانه شناسی می‌توان نتیجه گرفت كه خنوخ به تعداد سالهای زمین و تا پایان حیات زمین، زنده خواهد بود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر